loading...

شهید محمدرضا مصلحی وادقانی

بازدید : 7
شنبه 12 بهمن 1403 زمان : 22:07

دلنوشته‌‌‌ای از شهید محمدرضا مصلحی اقتباس از دفتر همرزمش رضا سخاوتی

اسکله فاو

گاهی اوقات به سرم می‌زند که قلم بشکنم و هر آنچه را بر روی کاغذ آورده ام از بین ببرم ،می‌خواهم دم فرو بندم و با سخن گفتن خداحافظی نمایم، چنان از خود بیخود میشوم و چنان باده سر نکشیده مست و حیران میشوم که وصفش برایم مشکل است ، میخواهم همیشه روز باشد میخواهم همیشه باشم شیدا ،سرگردان سنگر به سنگر دنبال کسی میگردم همینکه بایکی از آنان برخورد میکنم گویی مرا مالک تمام خوشی‌های معنوی کرده باشد وبا هرکلکی شده او را به حرف در می‌آورم وعاشقانه پای صحبت‌هایش زانو میزنم وجان ودل خویش را بدو می‌سپارم، سخنانشان گرما ولطافت خاصی دارد در سیمای گلگونشان عشق موج می‌زند من یعنی همان فقیر وبی بضاعت همیشگی را غرق در صفا وعشق وشورشان می‌نمایند ولی من همانم که بودم وهنوز در این اقیانوس بیکران خشک خشکم ، اما درآن دور دور‌ها سوسوی ضعیفی از امید برایم خوشایند است وآرام بخش. والسلام

۶۵/۱/۱۲ اقتباس ازدفتر حاج آقا رضاسخاوتی اسکله فاو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۱۱

محمدرضا مصلحی وادقانی

زندگی نامه شهید پاکباز

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 123
  • بازدید کننده امروز : 122
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 124
  • بازدید ماه : 124
  • بازدید سال : 124
  • بازدید کلی : 163
  • کدهای اختصاصی